نحوه استفاده از هنگامه احمد ولی To Desire
نحوه استفاده از هنگامه احمد ولی To Desire
Blog Article
در این هنگام، قابوس در دربار سامانیان، با خوشنامی و احترام زندگی میکرد. در تکریم فخرالدوله، قابوس نهایت تلاش خود را به کار گرفت. نیما، شعر بلند افسانه را به نظام وفا، معلم قدیمی اش تقدیم کردهاست. او هنگامی که به ری رسید، شهر راه محاصره کرد، ولی مادر مجدالدوله، سیدهملکه، حیلهای به کار برد و با دادن مالی به سپاهیان منتصر آنها را برانگیخت تا منتصر را وادار کردند که به نیشابور بازگردد. او آموزش موسیقی را مانند آموختن زبان مادری میدانست. در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل گشت. بیژن الهی در تیرماه ۱۳۲۴ در چهار راه حسنآباد، تهران زاده شد. ↑ «خاکسپاری پرسکوت بیژن الهی در مرزنآباد». خسرو حکیم رابط پیرامون پدربزرگش مینویسد: « "حکیم الهی"، که بعدها با خواندن کتاب "فارس و جنگ بینالملل" نوشته "حسین رکن زاده آدمیت" و نیز برخورد با خاطرات یکی از دوستانش می فهمم که به هر حال آدمی بودهاست، کسی بودهاست - دو حزب مهم آن روز شیراز را ائتلاف داده است و به همین علت نام فامیل او را از "حکیم الهی" به "حکیم رابط" تغییر دادهاند. در آن هنگام فیروزان بن حسن بن فیروزان، که از جانب آل بویه فرمانروای گرگان بود، خود را برای مواجهه با طرفداران قابوس آماده کرده بود.
هنگامه حمیدزاده جدید
ابتدا فائق فرمان داد، که از راه قومس به سمت ری رود، تا راه اتصال مویدالدوله با آل بویه را قطع کند و از این طریق، علاوه بر ممانعت از وصول کمک به او، باعث اغتشاش فکری وی شود؛ ولی بعد از مدتی، هنگامی که فائق اندکی از راه را طی کردهبود، حسامالدوله منصرف شد و او را بازخواند و دو گروه، در آزادوار به هم رسیدند. در جریان درگیری میان دباج و قابوس، دباج تلاش کرد حمایت سامانیان را به سمت خود جلب کند و آل بویه هم به حمایت از قابوس پرداختند. برای حسامالدوله تاش نامه نوشت و از او دلجویی کرد و لشکر زیادی را برای کمک به او فرستاد و برای کمک به تاش دو هزار مرد دیگر را به فرماندهی فیروزان بن حسن فرستاد. اما منشور ولایت قهستان را در میانهٔ راه به ابوالقاسم دادند و او قابوس را در میانهٔ راه تنها گذاشت و به اسفراین بازگشت و قابوس با شرمندگی به نیشابور آمد و از کمک امرای سامانی ناامید شد. فخرالدوله و قابوس، هنگامی که به نیشابور رسیدند، مجدد به امیر نامه نوشتند و علت شکست خود را گفتند و همچنین درخواست کمک کردند. از طرفی دیگر، ابوالحسن سیمجور و پسرش، از خراسان به فائق نامه نوشتند و از او درخواست اتحاد کردند، تا خراسان را از دست تاش و سامانیان، در بیاورند.
هنگامه حمیدزاده و پدرام شریفی
Post was g ener ated with GSA Content Generat or Demov ersion !
هنگامی که عضدالدوله از تسلیم فخرالدوله مأیوس شد، از خلیفه الطایع درخواست کرد، تا منشور حکومت طبرستان و گرگان را به نام برادرش، مویدالدوله، بنویسد. قابوس منطقهٔ گرگان و طبرستان را به اطاعت خود درآورد. سرانجام قابوس تصمیم گرفت، که خودش برای به دست آوردن حکومت اقدام کند. بزرگان خراسان پادرمیانی کردند، که محمود مال مشخصی را به قابوس بپردازد، تا او مقدمات لشکرکشی به گرگان را فراهم آورد و پس از دو ماه، آن مال را به خزانه محمود بازگرداند و میخواست تا در این دو ماه، مال را از گرگان تهیه کند، اما به خاطر مشکلاتی که در غزنه پیشآمد و شاید به خاطر رغبت نداشتن قابوس به فشار آوردن بر رعیت در آغاز حکومت، این عهد به فراموشی سپرده شد. فخرالدوله همچنین خواست، تا در مقابل خوبیهای قابوس، او را به گرگان بازگرداند؛ ولی صاحب بن عباد مانع این کار شد و خطر قابوس را به فخرالدوله گوشزد کرد. خلیفه الطایعبالله، حکومت قابوس را در سال ۳۶۸ هجری، به رسمیت شناخت و به او لقب «شمسالمعالی» داد. از سال ۳۷۱ هجری، قابوس به مدت ۱۸ سال در دربار سامانیان، دور از حکومت زندگی میکرد و منتظر فرصتی بود، تا شاید بتواند حکومت را به دست بیاورد.
هنگامی که سبکتکین به خراسان آمد و ابوعلی سیمجور را از خراسان راند، قابوس را دید و شیفتهٔ اخلاق او شد و هنگامه حمیدزاده در آبنبات چوبی تصمیم گرفت که او را در رسیدن به حکومت یاری کند اما سبکتکین به بلخ رفت. بعد از قتل عتبی، ترکان فتنهای بزرگ در بخارا بر پا کردند و امیر نوح، حسامالدوله تاش را کلیک کنید به بخارا فراخواند. قابوس عدل و داد را بعد از رسیدن به قدرت، پیشهٔ خود قرار داد و علاوه بر آن، او ادیب و شاعر و فاضل بود و علاقهٔ زیاد مردم به وی موجب شد، تا بتواند مدتی بدون مشکل جدی به حکومت خود ادامه دهد. به صورتی که مردم، نخالههای جو را با گل مخلوط میکردند و به جای غذا استفاده میکردند. در این زمان، سامانیان در دورهٔ انحطاط به سر میبردند و توانایی ادارهٔ سرزمین خود را نداشتند، بدین ترتیب، از هر طرف فرماندهان و سرداران محلی سر برآورده بودند و هر کدام به صورت نیمه مستقل، منطقهای را اداره میکردند. شهریار، رستم را شکست داد و از سپاه او غنیمت زیادی به دست آورد و سکه و خطبه را به نام قابوس کرد. هنگامی که این دو در خراسان بودند، فخرالدوله زن دیگری گرفت و او را به دختر قابوس ترجیح داد و مردم میان آنها سخنچینی کردند تا سرانجام از یکدیگر جدا شدند.
Report this page